قيصر خسته است
قيصر خسته است
قيصر خسته است
دو سال از مرگ يکي از محبوب ترين شاعران معاصر مي گذرد
زل مي زند به ات. روي صندلي چرمي ته اتاقش لم مي داد و دستش را مي گذاشت زير چانه اش. فرقي نمي کرد چند سال است که مي شناسي اش، که مي شناسدت؛ طوري نگاهت مي کرد که انگار بار اولي است که مي بيندت. مهم نبود شعر مي خواني يا درس جواب مي دهي، سر کلاس درسش نشسته اي يا با مانتو شلوار مدرسه پله هاي سروش را يکي در ميان بالا رفته اي تا نامه ات را به دستش بدهي؛ همين طور زل مي زد به ات تا شعرت را بخواني، درسش را جواب بدهي يا خداحافظي کني و در را پشت سرت ببندد. حالا مرد دو سالي است که ديگر نيست؛ دو سالي که هنوز هم که هنوز است وقتي شعري از او را زمزمه مي کني در بهت نبودنش غرق مي شوي و نمي خواهي باور کني که گوشه اي آرام در روستاي زادگاهش به خواب طولاني رفته است.
هر چند در طالع هيچ ارديبهشتي اي ننوشته اند که قرار است شاعر از آب در بيايد اما داستان قيصر امين پور فرق مي کند. او از همان اول مي دانست که قرار است شاعر باشد و نه هيچ چيز ديگري؛ به خاطر همين وقتي سال 57 دانشجوي دامپزشکي دانشگاه تهران شد، مي دانست اين رشته چيز دندان گيري برايش ندارد و بعد از چند وقت دامپزشکي را به امان خدا رها کرد. او سر رشته علوم اجتماعي هم همين بلا را آورد تا بالاخره سال 63 به دانشکده ادبيات دانشگاه تهران برگشت. قيصر امين پور از همان سال هاي اول دانشگاه جذب موزه هنري شد و کم کم پايش به دنياي شعر و شاعري باز شد؛ دنيايي که او تمام سعي اش را کرد تا با تصويرهاي شاعرانه اش براي ما دنياي قابل تحمل تري از اينکه حالا داريم درش زندگي مي کنيم را به تصوير بکشد. قيصر امين پور در کنار سيد حسن حسيني، سلمان هراتي، محسن مخملباف، حسام الدين سراج و خيلي هاي ديگر از بنيانگذاران جوان حوزه هنري بود. او سال 66 از حوزه خارج شد و دو سال بعد «دفتر شعر جوان» را راه انداخت. در همان سال ها بود که جناب شاعر با بيوک ملکي و فريدون عموزاده ماهنامه «سروش نوجوان» را راه انداخت؛ ماهنامه اي که تمام نوجواني ما را به شکل
خوشايندي قورت داد. قيصر امين پور براي ما آدم مهم و تاثيرگذاري بود. او به تنهايي بخش بزرگي از نوستالژي دوران کودکي، نوجواني و جواني ما را به دوش مي کشيد؛ دوراني که ديگر هيچ وقت تکرار نخواهد شد.
ــ 1338
قيصر امين پور (دوم ارديبهشت سال 1338) در گتوند از روستاها و توابع استان خوزستان به دنيا آمد.
سال هاي 1343 و 1344، به مکتبخانه اي در خوزستان رفت و مدت کوتاهي را در فضاي سنتي درس و مشق ملاباشي مکتب گذراند.
ــ 1345
سال هاي 1345 تا 1349، زماني بود که او از مکتبخانه بيرون آمده بود و به دبستان ابتدايي مي رفت.
ــ1350
درست در بحبوحه انقلاب بود که قيصر به دزفول آمد تا در يکي از دبيرستان هاي اين شهر ادامه تحصيل دهد. بين 1350 تا 1357، زماني بود که قيصر در دزفول زندگي کرد.
ــ 1357
قيصر درس را ادامه داد و (سال 1357) در رشته دامپزشکي دانشگاه تهران قبول شد. به اين ترتيب بود که قيصر امين پور ــ يک جوان ساده جنوبي ــ به تهران آمد و از همين جا بود که تلاشش را براي رسيدن به هدفش شروع کرد.
ــ 1359
از همان ابتدا و خيلي زود دستش آمد که راه او چيزي به جز دامپزشکي است.
سال 1359 رشته دامپزشکي را يکباره رها کرد و با دوستان نزديک خودش مثل سيد حسن حسيني، سلمان هراتي، محسن مخملباف، حسام الدين سراج، يوسفعلي ميرشکاف و حسين خسروجردي گروه هنر و انديشه اسلامي را شکل دادند؛ گروهي که در حقيقت، بنيانگذاران حوزه هنري بودند و بعدها چهره هايي مثل ساعد باقري، سهيل محمودي، محمدرضا عبدالملکيان، عبدالجبار کاکايي، فاطمه راکعي و علي رضا قزوه هم به جمع آنها اضافه شدند
ــ 1360
بعد از ورود به دانشگاه تهران توانست در فضاي دانشگاه فعاليت بيشتري داشته باشد و از ذوق و قريحه شاعري اش نيز استفاده کند و ( بين سال هاي 1360 تا 1371) دبير مجله شعر سروش شود.
ــ1361
قيصر در حين فعاليتش در هفته نامه سروش (يعني بين سال هاي 1360 تا 1362) تدريس در يک مدرسه راهنمايي را هم تجربه کرد و معلم شد.
ــ 1363
شايد اولين اتفاق مهم اين سال هاي زندگي قيصر امين پور در سال 1363 رقم خورد. او در اين سال، دو کتاب از مجموعه آثارش را که بخشي از آنها اشعار سال هاي گذشته اش بود، با عنوان «تنفس صبح» و «در کوچه آفتاب» به چاپ رساند. در سال 1363، قيصر تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تهران را شروع کرد و راه آکادميک پيشرفت در حوزه ادبيات را نيز همراه ذوق و قريحه و تجربه شاعري اش کرد.
ــ 1365
قيصر در سال 1365 دو مجموعه ديگر را به چاپ رساند. انتشار «طوفان در پرانتز» (نثر ادبي) و منظومه «ظهر روز دهم» (براي نوجوانان) براي طرفدارانش خبر خيلي خوبي بود.
ــ 1366
قيصر سال هاي پرکاري را پشت سر مي گذاشت و در همين موقع ها بود که توانست راهي کلاس هاي کارشناسي ارشد رشته ادبيات شود. همين سال بود که قيصر از حوزه هنري استعفا داد و از آنجا بيرون آمد. قيصر 29 ساله در سال 1367، تدريس در دانشگاه الزهرا را آغاز کرد و از همين سال سردبير «سروش نوجوان» شد.
ــ 1368
با انتشار کتاب «مثل چشمه، مثل رود»، نوجوانان قيصر را شناختند و کلي طرفدارش شدند (سال 1368 اتفاق افتاد) در همين سال بود که همراه با دوست هميشگي اش، سيدحسن حسيني برنده جايزه نيما يوشيج (مرغ آمين بلورين) شد و با هم دفتر شعر جوان را شکل داد.
ــ 1369
1369 سالي بود که ديگر مي شد قيصر را دکتر امين پور صدا زد. او در مقطع دکتري ادبيات فارسي دانشگاه تهران پذيرفته شد و گام بزرگ و نهايي تحصيلات آکادميک را برداشت. سال 1370 ديگر امين پور به صورت رسمي تدريس در دانشگاه تهران را آغاز کرد و درست در همين سال، مجموعه هاي «بي بال پريدن»(نثر ادبي براي نوجوانان) و همچنين «گفت و گوهاي بي گفت و گو» را منتشر کرد.
ــ 1372
قيصر امين پور که ديگر يک استاد تمام عيار بود که دانشجويانش خيلي دوستش داشتند، در همين سال يکي از محبوب ترين مجموعه هاي شعرش را به چاپ رساند. انتشار «آينه هاي ناگهان» به سال 1372 بازمي گردد. *«به قول پرستو»(براي نوجوانان) اثر ديگري بود که استاد پرکار دانشگاه تهران در سال 1372 به چاپ رساند.
ــ 1376
دکتر قيصر امين پور در سال 1376 مقطع دکتري را تمام کرد. دفاع از پايان نامه دکترا با عنوان «سنت و نوآوري در شعر معاصر» به همين سال برمي گردد.
ــ 1378
انتشار «گزينه اشعار»(1378) و «گل ها همه آفتابگردانند» (1380)، دو مجموعه ديگر قيصر که در ميان علاقه مندان ادبيات و شعر و به خصوص قيصر اتفاق فوق العاده اي بود. اين دو مجموعه، بي شک از مهم ترين و پرطرفدارترين آثار قيصر به شمار مي روند.
*در سال 1382 افتخار ديگري نصيب قيصر شد. وي به عنوان عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سوي اين فرهنگستان برگزيده شد و همکاري خود را با آنان در اين سمت ادامه داد
ــ 1383
«سنت و نوآوري در شعر معاصر» (1383)، «شعر کودکي» (1385) و «دستورزبان عشق» آثار چاپ شده در سال هاي پاياني عمر او هستند.
قيصر امين پور، 17 آبان 1386 در 48 سالگي بر اثر سکته قلبي در بيمارستان دي درگذشت.
منبع:همشهري جوان، شماره 234
زل مي زند به ات. روي صندلي چرمي ته اتاقش لم مي داد و دستش را مي گذاشت زير چانه اش. فرقي نمي کرد چند سال است که مي شناسي اش، که مي شناسدت؛ طوري نگاهت مي کرد که انگار بار اولي است که مي بيندت. مهم نبود شعر مي خواني يا درس جواب مي دهي، سر کلاس درسش نشسته اي يا با مانتو شلوار مدرسه پله هاي سروش را يکي در ميان بالا رفته اي تا نامه ات را به دستش بدهي؛ همين طور زل مي زد به ات تا شعرت را بخواني، درسش را جواب بدهي يا خداحافظي کني و در را پشت سرت ببندد. حالا مرد دو سالي است که ديگر نيست؛ دو سالي که هنوز هم که هنوز است وقتي شعري از او را زمزمه مي کني در بهت نبودنش غرق مي شوي و نمي خواهي باور کني که گوشه اي آرام در روستاي زادگاهش به خواب طولاني رفته است.
هر چند در طالع هيچ ارديبهشتي اي ننوشته اند که قرار است شاعر از آب در بيايد اما داستان قيصر امين پور فرق مي کند. او از همان اول مي دانست که قرار است شاعر باشد و نه هيچ چيز ديگري؛ به خاطر همين وقتي سال 57 دانشجوي دامپزشکي دانشگاه تهران شد، مي دانست اين رشته چيز دندان گيري برايش ندارد و بعد از چند وقت دامپزشکي را به امان خدا رها کرد. او سر رشته علوم اجتماعي هم همين بلا را آورد تا بالاخره سال 63 به دانشکده ادبيات دانشگاه تهران برگشت. قيصر امين پور از همان سال هاي اول دانشگاه جذب موزه هنري شد و کم کم پايش به دنياي شعر و شاعري باز شد؛ دنيايي که او تمام سعي اش را کرد تا با تصويرهاي شاعرانه اش براي ما دنياي قابل تحمل تري از اينکه حالا داريم درش زندگي مي کنيم را به تصوير بکشد. قيصر امين پور در کنار سيد حسن حسيني، سلمان هراتي، محسن مخملباف، حسام الدين سراج و خيلي هاي ديگر از بنيانگذاران جوان حوزه هنري بود. او سال 66 از حوزه خارج شد و دو سال بعد «دفتر شعر جوان» را راه انداخت. در همان سال ها بود که جناب شاعر با بيوک ملکي و فريدون عموزاده ماهنامه «سروش نوجوان» را راه انداخت؛ ماهنامه اي که تمام نوجواني ما را به شکل
خوشايندي قورت داد. قيصر امين پور براي ما آدم مهم و تاثيرگذاري بود. او به تنهايي بخش بزرگي از نوستالژي دوران کودکي، نوجواني و جواني ما را به دوش مي کشيد؛ دوراني که ديگر هيچ وقت تکرار نخواهد شد.
ــ 1338
قيصر امين پور (دوم ارديبهشت سال 1338) در گتوند از روستاها و توابع استان خوزستان به دنيا آمد.
سال هاي 1343 و 1344، به مکتبخانه اي در خوزستان رفت و مدت کوتاهي را در فضاي سنتي درس و مشق ملاباشي مکتب گذراند.
ــ 1345
سال هاي 1345 تا 1349، زماني بود که او از مکتبخانه بيرون آمده بود و به دبستان ابتدايي مي رفت.
ــ1350
درست در بحبوحه انقلاب بود که قيصر به دزفول آمد تا در يکي از دبيرستان هاي اين شهر ادامه تحصيل دهد. بين 1350 تا 1357، زماني بود که قيصر در دزفول زندگي کرد.
ــ 1357
قيصر درس را ادامه داد و (سال 1357) در رشته دامپزشکي دانشگاه تهران قبول شد. به اين ترتيب بود که قيصر امين پور ــ يک جوان ساده جنوبي ــ به تهران آمد و از همين جا بود که تلاشش را براي رسيدن به هدفش شروع کرد.
ــ 1359
از همان ابتدا و خيلي زود دستش آمد که راه او چيزي به جز دامپزشکي است.
سال 1359 رشته دامپزشکي را يکباره رها کرد و با دوستان نزديک خودش مثل سيد حسن حسيني، سلمان هراتي، محسن مخملباف، حسام الدين سراج، يوسفعلي ميرشکاف و حسين خسروجردي گروه هنر و انديشه اسلامي را شکل دادند؛ گروهي که در حقيقت، بنيانگذاران حوزه هنري بودند و بعدها چهره هايي مثل ساعد باقري، سهيل محمودي، محمدرضا عبدالملکيان، عبدالجبار کاکايي، فاطمه راکعي و علي رضا قزوه هم به جمع آنها اضافه شدند
ــ 1360
بعد از ورود به دانشگاه تهران توانست در فضاي دانشگاه فعاليت بيشتري داشته باشد و از ذوق و قريحه شاعري اش نيز استفاده کند و ( بين سال هاي 1360 تا 1371) دبير مجله شعر سروش شود.
ــ1361
قيصر در حين فعاليتش در هفته نامه سروش (يعني بين سال هاي 1360 تا 1362) تدريس در يک مدرسه راهنمايي را هم تجربه کرد و معلم شد.
ــ 1363
شايد اولين اتفاق مهم اين سال هاي زندگي قيصر امين پور در سال 1363 رقم خورد. او در اين سال، دو کتاب از مجموعه آثارش را که بخشي از آنها اشعار سال هاي گذشته اش بود، با عنوان «تنفس صبح» و «در کوچه آفتاب» به چاپ رساند. در سال 1363، قيصر تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تهران را شروع کرد و راه آکادميک پيشرفت در حوزه ادبيات را نيز همراه ذوق و قريحه و تجربه شاعري اش کرد.
ــ 1365
قيصر در سال 1365 دو مجموعه ديگر را به چاپ رساند. انتشار «طوفان در پرانتز» (نثر ادبي) و منظومه «ظهر روز دهم» (براي نوجوانان) براي طرفدارانش خبر خيلي خوبي بود.
ــ 1366
قيصر سال هاي پرکاري را پشت سر مي گذاشت و در همين موقع ها بود که توانست راهي کلاس هاي کارشناسي ارشد رشته ادبيات شود. همين سال بود که قيصر از حوزه هنري استعفا داد و از آنجا بيرون آمد. قيصر 29 ساله در سال 1367، تدريس در دانشگاه الزهرا را آغاز کرد و از همين سال سردبير «سروش نوجوان» شد.
ــ 1368
با انتشار کتاب «مثل چشمه، مثل رود»، نوجوانان قيصر را شناختند و کلي طرفدارش شدند (سال 1368 اتفاق افتاد) در همين سال بود که همراه با دوست هميشگي اش، سيدحسن حسيني برنده جايزه نيما يوشيج (مرغ آمين بلورين) شد و با هم دفتر شعر جوان را شکل داد.
ــ 1369
1369 سالي بود که ديگر مي شد قيصر را دکتر امين پور صدا زد. او در مقطع دکتري ادبيات فارسي دانشگاه تهران پذيرفته شد و گام بزرگ و نهايي تحصيلات آکادميک را برداشت. سال 1370 ديگر امين پور به صورت رسمي تدريس در دانشگاه تهران را آغاز کرد و درست در همين سال، مجموعه هاي «بي بال پريدن»(نثر ادبي براي نوجوانان) و همچنين «گفت و گوهاي بي گفت و گو» را منتشر کرد.
ــ 1372
قيصر امين پور که ديگر يک استاد تمام عيار بود که دانشجويانش خيلي دوستش داشتند، در همين سال يکي از محبوب ترين مجموعه هاي شعرش را به چاپ رساند. انتشار «آينه هاي ناگهان» به سال 1372 بازمي گردد. *«به قول پرستو»(براي نوجوانان) اثر ديگري بود که استاد پرکار دانشگاه تهران در سال 1372 به چاپ رساند.
ــ 1376
دکتر قيصر امين پور در سال 1376 مقطع دکتري را تمام کرد. دفاع از پايان نامه دکترا با عنوان «سنت و نوآوري در شعر معاصر» به همين سال برمي گردد.
ــ 1378
انتشار «گزينه اشعار»(1378) و «گل ها همه آفتابگردانند» (1380)، دو مجموعه ديگر قيصر که در ميان علاقه مندان ادبيات و شعر و به خصوص قيصر اتفاق فوق العاده اي بود. اين دو مجموعه، بي شک از مهم ترين و پرطرفدارترين آثار قيصر به شمار مي روند.
*در سال 1382 افتخار ديگري نصيب قيصر شد. وي به عنوان عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سوي اين فرهنگستان برگزيده شد و همکاري خود را با آنان در اين سمت ادامه داد
ــ 1383
«سنت و نوآوري در شعر معاصر» (1383)، «شعر کودکي» (1385) و «دستورزبان عشق» آثار چاپ شده در سال هاي پاياني عمر او هستند.
قيصر امين پور، 17 آبان 1386 در 48 سالگي بر اثر سکته قلبي در بيمارستان دي درگذشت.
منبع:همشهري جوان، شماره 234
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}